هر یک از نیمه های برج متعلق به شمس یا قمر. نیمۀ اول هر برج مذکر متعلق به شمس و نیمۀ آخر متعلق به قمر است و نیمۀ اول هر برج مؤنث متعلق به قمر و نیمۀ آخر متعلق به شمس است. (یادداشت مؤلف از اصطلاحات احکام نجوم)
هر یک از نیمه های برج متعلق به شمس یا قمر. نیمۀ اول هر برج مذکر متعلق به شمس و نیمۀ آخر متعلق به قمر است و نیمۀ اول هر برج مؤنث متعلق به قمر و نیمۀ آخر متعلق به شمس است. (یادداشت مؤلف از اصطلاحات احکام نجوم)
نیم رخ. نیم چهره. رجوع به نیم چهره شود، نسناس. (یادداشت مؤلف). رجوع به نسناس شود: ز مردم هم آنجا به هرسو رمه بدیدند پویان برهنه همه به یک چشم و یک رو و یک دست و پای به تک همچو آهو جهنده ز جای دو تن هم بر استاد ز ایشان به هم بدی یک تن از مانه بیش و نه کم به یک بار هرکس کش آهنگ کرد کز آن نیم چهران برآرندگرد. اسدی
نیم رخ. نیم چهره. رجوع به نیم چهره شود، نسناس. (یادداشت مؤلف). رجوع به نسناس شود: ز مردم هم آنجا به هرسو رمه بدیدند پویان برهنه همه به یک چشم و یک رو و یک دست و پای به تک همچو آهو جهنده ز جای دو تن هم بر استاد ز ایشان به هم بدی یک تن از مانه بیش و نه کم به یک بار هرکس کش آهنگ کرد کز آن نیم چهران برآرندگرد. اسدی
نیم راه. نیمه راه. نیمۀ راه. وسط راه. در بین راه. رجوع به نیم راه شود. - در نیم ره، به نیم ره، به مقصد نرسیده. به پایان راه نرسیده: جبریل هم به نیم ره از بیم سوختن بگذاشته رکابش و برتافته عنان. خاقانی. اندیشه کنم که وقت یاری در نیم رهم فروگذاری. نظامی. ز خود گرچه مرکب برون رانده ام به راه تو در نیم ره مانده ام. نظامی
نیم راه. نیمه راه. نیمۀ راه. وسط راه. در بین راه. رجوع به نیم راه شود. - در نیم ره، به نیم ره، به مقصد نرسیده. به پایان راه نرسیده: جبریل هم به نیم ره از بیم سوختن بگذاشته رکابش و برتافته عنان. خاقانی. اندیشه کنم که وقت یاری در نیم رهم فروگذاری. نظامی. ز خود گرچه مرکب برون رانده ام به راه تو در نیم ره مانده ام. نظامی
بوسه ای کوتاه و شتاب زده. بوسه ای مختصر: به نیم بوسه ز من خواستی هزار سجود به یک جواب ز من خواستی هزار سؤال. فرخی. به نیم بوسه دعائی بخر ز اهل دلی که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز. حافظ
بوسه ای کوتاه و شتاب زده. بوسه ای مختصر: به نیم بوسه ز من خواستی هزار سجود به یک جواب ز من خواستی هزار سؤال. فرخی. به نیم بوسه دعائی بخر ز اهل دلی که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز. حافظ
مزدور. (آنندراج) (برهان قاطع). نیم کار. (آنندراج). ظاهراً نیمه کاره به معنی آنکه با نیمۀ آجر کار کند. فعله. (فرهنگ نظام) (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، شاگرد. (برهان قاطع). رجوع به نیم کار شود، ناتمام. (برهان قاطع). ناقص. (غیاث اللغات). به اتمام نرسیده. در نیمۀ کار رهاشده: تا نقش تو زمانه بر پیرهن کشید بر کارگاه گردون مه نیم کاره ماند. امیرخسرو (از آنندراج). نالۀ نیم کارۀ دل ماست نفس سست رگ تمام نکرد. ظهوری (از آنندراج). ، نیم ساخته. (غیاث اللغات). - درم نیم کاره، سکه ای که نقشی بر آن ضرب نشده است: باد هر ساعت از شکوفه کند پر درم های نیم کاره چمن. فرخی. - نیم کاره گذاشتن، کاری را ناقص و به پایان نارسانده رها کردن. - نیم کاره ماندن، ناقص و ناتمام ماندن. به پایان نرساندن. به کمال نرسیدن. به انجام نرسیدن
مزدور. (آنندراج) (برهان قاطع). نیم کار. (آنندراج). ظاهراً نیمه کاره به معنی آنکه با نیمۀ آجر کار کند. فعله. (فرهنگ نظام) (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، شاگرد. (برهان قاطع). رجوع به نیم کار شود، ناتمام. (برهان قاطع). ناقص. (غیاث اللغات). به اتمام نرسیده. در نیمۀ کار رهاشده: تا نقش تو زمانه بر پیرهن کشید بر کارگاه گردون مه نیم کاره ماند. امیرخسرو (از آنندراج). نالۀ نیم کارۀ دل ماست نفس سست رگ تمام نکرد. ظهوری (از آنندراج). ، نیم ساخته. (غیاث اللغات). - درم نیم کاره، سکه ای که نقشی بر آن ضرب نشده است: باد هر ساعت از شکوفه کند پر درم های نیم کاره چمن. فرخی. - نیم کاره گذاشتن، کاری را ناقص و به پایان نارسانده رها کردن. - نیم کاره ماندن، ناقص و ناتمام ماندن. به پایان نرساندن. به کمال نرسیدن. به انجام نرسیدن
نیم رخ، نوعی تصویر خیالی که دارای نصف صورت و یک چشم و یک بازو و یک دست و یک پا میباشد و آن یا نر است یا ماده: نر دارای دست و پای و چشم و دیگر اعضای راست و ماده دارای دست و پای و چشم و دیگراعضای چپ است و چون آن دو بهم متصل کنند شبیه شکل انسان کامل گردد و چنین پنداشته انند که چون آن دو را از هم جدا کنند هریک بریک پا دویده بشتاب و سراسیمگی مخاطرات بسیار ایجاد کند
نیم رخ، نوعی تصویر خیالی که دارای نصف صورت و یک چشم و یک بازو و یک دست و یک پا میباشد و آن یا نر است یا ماده: نر دارای دست و پای و چشم و دیگر اعضای راست و ماده دارای دست و پای و چشم و دیگراعضای چپ است و چون آن دو بهم متصل کنند شبیه شکل انسان کامل گردد و چنین پنداشته انند که چون آن دو را از هم جدا کنند هریک بریک پا دویده بشتاب و سراسیمگی مخاطرات بسیار ایجاد کند